خلاصه کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه ( نویسنده امیر ریسمانباف، رحمت الله فتاحی )
کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه، به قلم امیر ریسمانباف و رحمت الله فتاحی، یه جورایی نور تازه می ندازه روی رسالت و جایگاه کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی توی جامعه ای که پر از اطلاعاته و حسابی هم داره عوض می شه. این کتاب دنبال جواب برای این سوال های اساسی می گرده که چطور می تونیم تو دنیای امروز به دسترسی همگانی به اطلاعات برسیم و عدالت اجتماعی رو با کمک نهادهای حرفه ای مثل کتابخانه ها تقویت کنیم.
خب، بذارید یه راست برم سر اصل مطلب. فکر کنید دنیای ما شده یه اقیانوس بی کران از اطلاعات. حالا توی این اقیانوس، کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی مثل فانوس دریایی عمل می کنند. اما آیا این فانوس ها همیشه راه رو درست نشون میدن؟ و آیا نورشون به همه می رسه؟ کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه، کاری از استادان امیر ریسمانباف و رحمت الله فتاحی، دقیقا همین سوال ها رو زیر ذره بین می بره. این کتاب، که خودش یکی از جلدهای مجموعه بازشناختی از دانش شناسی هست، واقعاً یه فکر عمیق و تازه درباره فلسفه وجودی نهادهای حرفه ای مثل کتابخانه هاست. راستش رو بخواهید، این روزها دیگه نمی شه مثل قدیم به نقش کتابخونه نگاه کرد؛ چالش ها جدیدن، انتظارات فرق کرده، و اگه قراره این نهادها توی جامعه امروزی حرفی برای گفتن داشته باشند و موثر باشند، باید یه بازنگری اساسی توی کارکردشون بکنیم. این کتاب دقیقاً همین کار رو می کنه و بهمون کمک می کنه تا توی این زمینه، عمیق تر و ساختارمندتر فکر کنیم.
محورهای اصلی و پرسش های بنیادی کتاب
اگه بخوام حسابی خودمونی بگم، این کتاب مثل یه کارآگاه حرفه ای عمل می کنه که دنبال جواب دو تا سوال خیلی بزرگ و اساسی می گرده. این سوال ها نه فقط برای دانشجویان و پژوهشگرای رشته های علم اطلاعات و دانش شناسی مهمه، بلکه برای هر کسی که دلش می خواد دنیای بهتری داشته باشیم، می تونه جذاب باشه.
-
آیا آرمان «دسترسی همگانی به اطلاعات» در جوامع اطلاعاتی قابل تحقق است؟
فکر می کنید الان که اینترنت و شبکه های اجتماعی اینقدر همه جا گیر شده، دیگه همه به هر اطلاعاتی که بخوان دسترسی دارن؟ نویسنده ها توی این کتاب می گن قضیه به این سادگی ها هم نیست. اونا می خوان ببینن آیا این شعار قشنگ، یعنی دسترسی همگانی به اطلاعات، توی دنیای واقعیِ امروز ما شدنیه یا نه. و اگه نه، موانعش کجان؟
-
نقش کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی در «تأمین عدالت اجتماعی» چیست؟
حالا سوال دوم اینه که خب، توی این بازی بزرگ، کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی چه نقشی دارن؟ آیا اونا فقط جایی برای نگهداری کتابن یا می تونن پاشون رو فراتر بذارن و توی تأمین عدالت اجتماعی هم سهم داشته باشن؟ نویسنده ها با یه رویکرد تحلیل مفهومی، سعی می کنن برای این سوال ها جواب های حسابی و منطقی پیدا کنن. این یعنی فقط به ظاهر قضیه نگاه نمی کنن، بلکه میرن سراغ ریشه ها و ابعاد مختلف این مفاهیم.
فصل اول: تأمل در فلسفۀ وجودی و کارکرد کتابخانه ها
اجازه بدید بریم سراغ فصل اول کتاب که واقعاً سنگ بنای بحث رو می ذاره. اینجا نویسنده ها ما رو می برن به یه سفر فکری عمیق تا با هم به این سوال جواب بدیم که اصلاً چرا باید درباره کارکرد کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی فلسفه بافی کنیم؟
چرا به فلسفه ورزی دربارۀ «کارکرد» کتابخانه ها نیاز داریم؟
شاید فکر کنید خب، کتابخونه همینه دیگه! یه عالمه کتاب و منبع اطلاعاتی داره و هر کی خواست میاد ازشون استفاده می کنه. اما راستش رو بخواهید، این نگاه دیگه برای دنیای امروز کافی نیست. نویسنده های کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه، اینجا بهمون یادآوری می کنند که هویت و رسالت کتابداران و مراکز اطلاعاتی، باید مدام بازنگری بشه. چرا؟ چون جامعه عوض می شه، تکنولوژی پیشرفت می کنه و نیازهای مردم هم تغییر می کنه. اگه این نهادها بخوان خودشون رو به روز نگه دارن و تأثیرگذار باشن، باید از خودشون بپرسن اصلاً ما برای چی اینجا هستیم و چه کارکردی داریم؟ این یعنی باید یه جورایی دوباره با فلسفه وجودیشون آشتی کنن.
مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی
یه بخش مهم دیگه از این فصل، اختصاص داره به مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی. فکر می کنید عدالت فقط یعنی هر کس حق خودش رو بگیره؟ نویسنده ها خیلی خوب توضیح میدن که عدالت ابعاد مختلفی داره و توی جامعه، وقتی صحبت از عدالت اجتماعی و اطلاعات می شه، یعنی همه مردم باید بتونن به شکل برابر و بدون تبعیض به اطلاعات لازم دسترسی داشته باشن. این دقیقاً همون نقطه ایه که دسترسی همگانی به اطلاعات با عدالت اجتماعی گره می خوره. اونا می گن کتابخانه ها اگه بخوان واقعاً توی جامعه نقش داشته باشن، باید بشن پل ارتباطی بین مردم و اطلاعات، تا کسی به خاطر نداشتن دسترسی به اطلاعات، از چرخه ی پیشرفت و زندگی عقب نمونه. این مفهوم در واقع نشون میده که چقدر فلسفه کتابداری و اطلاع رسانی با اصول انسانی و اجتماعی پیوند خورده.
کتابخانه فقط مخزن کتاب نیست؛ بلکه یک نهاد فعال اجتماعی است که می تواند در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه نقش آفرینی کند و به تأمین عدالت اجتماعی کمک کند.
فصل دوم: جوامع اطلاعاتی و دیدگاه های پیرامونی
توی این فصل، بحث می ره سراغ یه مفهوم مهم دیگه: جوامع اطلاعاتی. شاید کلمه دهن پرکنی باشه، ولی نویسنده ها اینجا قشنگ برامون بازش می کنن و نشون میدن که این مفهوم چطور شکل گرفته و چه چالش هایی داره.
پیشینۀ مفهومی جامعۀ اطلاعاتی
شاید فکر کنید مفهوم جامعه اطلاعاتی مال همین چند سال اخیره که اینترنت حسابی فراگیر شده، اما راستش این مفهوم تاریخچه خودش رو داره و قدمتش بیشتر از اونیه که فکر می کنیم. نویسنده های کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه اینجا به ریشه ها و سیر تکامل این ایده می پردازن. اونا نشون میدن که چطور رفته رفته اطلاعات از یه چیز فرعی تبدیل شده به محور اصلی زندگی ما. از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و سیاست، همه چیز حول محور اطلاعات می چرخه. این فصل بهمون کمک می کنه تا مولفه های مختلفی که این جامعه اطلاعاتی رو می سازه، بهتر بشناسیم. در واقع، اینجاست که می فهمیم اطلاعات دیگه فقط یه ابزار نیست، بلکه خودش تبدیل به یک نیروی محرک اصلی در جامعه شده.
دیدگاه های انتقادی پیرامون جامعۀ اطلاعاتی
حالا که فهمیدیم جامعه اطلاعاتی چیه و از کجا اومده، بریم سراغ یه بخش جذاب دیگه: نگاه های انتقادی به این مفهوم. باور کنید یا نه، همه با این ایده که جامعه اطلاعاتی تمام و کمال خوبه، موافق نیستند. نویسنده ها اینجا نظرات بعضی از منتقدای حسابی رو مثل هربرت شیلر و زبیگنیف برژینسکی، بررسی می کنن.
-
هربرت شیلر و امپریالیسم فرهنگی:
شیلر، یه جامعه شناس آمریکایی، خیلی صریح می گه که این جامعه اطلاعاتی که ازش حرف می زنیم، یه جورایی رژیم جدید امپریالیسمه. یعنی چی؟ یعنی به جای زور بازو، از اطلاعات و رسانه ها برای تسلط استفاده می شه. اون معتقده آمریکا با کمک رسانه ها و مخصوصاً سیستم رادیو و تلویزیونی خودش، داره یه امپراتوری اطلاعاتی می سازه. بعدها حتی از استیلای فرهنگی شرکت های فراملیّتی حرف می زنه که فرهنگ آمریکایی رو توی محتوای رسانه ای قالب می کنه. این دیدگاه ها واقعاً آدم رو به فکر فرو می بره که آیا واقعاً دسترسی همگانی به اطلاعات، همونطور که از اسمش پیداست، برای همه سودمند و آزاده؟
-
زبیگنیف برژینسکی و آمریکای تکنه ترونیک:
برژینسکی هم که مشاور امنیت ملی آمریکا بوده، توی یه جاهایی هم نظر با شیلر نشون میده. اون می گه جامعه اطلاعاتی در واقع همون آمریکای تکنه ترونیک هست که قراره جای بقیه نظام های اجتماعی رو بگیره. به نظر برژینسکی، بقیه انقلاب ها فقط تغییرات سطحی ایجاد کردن، اما انقلاب تکنه ترونیک روی ذات زندگی فردی و اجتماعی تاثیر می ذاره. اون می گه این گسترش آگاهی علمی و فنی، عامل اصلی دخالت آمریکا توی مسائل جهانیه و تکنولوژی کاری می کنه که محدودیت های زمان و مکان از بین بره.
این دیدگاه های انتقادی حسابی بهمون نشون میده که چقدر مفهوم جامعه اطلاعاتی پیچیده و چند وجهیه. اینجاست که اهمیت موضوع شکاف اطلاعاتی هم بیشتر خودش رو نشون میده. یعنی با وجود همه این اطلاعات، آیا همه به یک اندازه و با کیفیت یکسان بهش دسترسی دارن؟ یا نه، یه عده ای محروم تر می مونن؟ این کتاب دقیقا این سوال ها رو مطرح می کنه تا ما عمیق تر به ماجرا نگاه کنیم.
فصل سوم: آرمان دسترسی همگانی و کارکرد اجتماعی کتابخانه ها
حالا که تا حدودی فهمیدیم جوامع اطلاعاتی چه شکلی هستن و چه انتقادهایی بهشون وارده، وقتشه بریم سراغ اینکه ببینیم آرمان دسترسی همگانی به اطلاعات توی این فضا چقدر واقع بینانه است و کتابخانه ها چه نقشی می تونن داشته باشن.
آرمان دسترسی همگانی به اطلاعات در جوامع اطلاعاتی
خب، رسیدیم به یکی از آرمان های قشنگ حوزه اطلاعات: دسترسی همگانی به اطلاعات. همه ما دوست داریم که هر کسی، فارغ از موقعیت اجتماعی، اقتصادی یا جغرافیایی، بتونه به هر اطلاعاتی که نیاز داره، دسترسی داشته باشه. اما آیا این آرمان واقعاً توی جوامع اطلاعاتی امروزی قابل تحققه؟ نویسنده های کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه اینجا خیلی واقع بینانه به این قضیه نگاه می کنن. اونا چالش ها و موانع زیادی رو سر راه این آرمان می ذارن. مثلاً، فکر کنید به بحث شکاف اطلاعاتی؛ یعنی با وجود همه پیشرفت ها، هنوز خیلی ها به دلیل مشکلات مالی، نبود زیرساخت مناسب، یا حتی نداشتن مهارت های لازم، نمی تونن به اطلاعات دسترسی پیدا کنن. یا اینکه حجم اطلاعات اینقدر زیاده که پیدا کردن اطلاعات درست و موثق، خودش یه چالش بزرگ شده. پس می بینید که رسیدن به این آرمان، خیلی هم ساده نیست و پر از تضاد و چالش هاییه که باید باهاشون روبرو شد.
کارکرد اجتماعی کتابخانه ها در جوامع اطلاعاتی
حالا که آرمان دسترسی همگانی رو یه کم واقعی تر دیدیم، وقتشه که ببینیم کتابخانه ها توی این معادله چه نقشی دارن. اگه ازتون بپرسم کتابخونه چیه، ممکنه بگید جاییه که توش کتاب می خونن یا امانت می گیرن. اما نویسنده های این کتاب، نگاهی فراتر از این به کارکرد اجتماعی کتابخانه ها دارن. اونا می گن کتابخونه دیگه فقط یه مخزن اطلاعات نیست، بلکه یه نهاد فعاله که می تونه تو ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه حسابی نقش آفرینی کنه.
فکر کنید، کتابخونه می تونه محلی باشه برای:
- آموزش سواد اطلاعاتی: مردم رو یاد بده که چطور اطلاعات درست رو پیدا کنن، اعتبارش رو بسنجن و به درستی ازش استفاده کنن.
- ایجاد فضاهای گفت وگو و تبادل نظر: جایی باشه که مردم با هم جمع بشن، بحث کنن و از تجربیات همدیگه یاد بگیرن.
- تأمین نیازهای اطلاعاتی گروه های محروم: کمک کنه اونایی که به هر دلیلی به اطلاعات دسترسی ندارن، بتونن بهش برسن و شکاف اطلاعاتی رو کم کنن.
- حفظ و گسترش فرهنگ محلی: به عنوان مرکزی برای نگهداری و معرفی میراث فرهنگی و اطلاعات بومی عمل کنه.
خلاصه بگم، این کتاب میگه نهادهای حرفه و اجتماع، مخصوصاً کتابخانه ها، باید از حالت سنتی خودشون بیرون بیان و تبدیل بشن به بازیگرای فعال توی جامعه اطلاعاتی. اونا می تونن با فراهم کردن دسترسی عادلانه به اطلاعات، به تقویت عدالت اجتماعی و توسعه پایدار جامعه کمک کنن. این یعنی فلسفه کتابداری و اطلاع رسانی باید بیشتر از همیشه با نیازهای واقعی جامعه گره بخوره.
فصل چهارم: نظریه کارکرد تعادلی کتابخانه ها
خب، رسیدیم به یکی از بخش های جذاب و مهم کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه، یعنی معرفی نظریه کارکرد تعادلی کتابخانه ها. این نظریه یه چارچوب فکری خیلی جدید و کاربردی ارائه می ده که برای آینده کتابخانه ها حسابی به کار میاد.
پشتوانۀ استفهامی و انگاره های حاکم بر این نظریه
هر نظریه جدیدی یه ریشه های فکری و فلسفی داره. نظریه کارکرد تعادلی کتابخانه ها هم از این قاعده مستثنی نیست. اینجا نویسنده ها می رن سراغ مبانی فکری و فلسفی این نظریه و نشون میدن که از کجا آب می خوره و چه انگاره هایی پشتش هست. راستش، این نظریه میاد یه جامعۀ آرمانی رو ترسیم می کنه که توی اون، کتابخانه ها نقش کلیدی و حیاتی دارن.
فکر کنید به جامعه ای که توش همه به اطلاعات باکیفیت و موثق دسترسی دارن، اطلاعات بدون تبعیض بین مردم پخش می شه و دانش به جای اینکه باعث ایجاد شکاف بشه، پل می سازه بین آدما. کتابخانه ها توی این جامعه، دیگه فقط یه انبار کتاب نیستن، بلکه تبدیل میشن به قلب تپنده تبادل دانش، آموزش و ارتقای فرهنگی. این نظریه یه جورایی هدف نهایی مدیریت دانش رو هم نشون میده، یعنی چطور میشه دانش رو توی جامعه به بهترین شکل مدیریت و توزیع کرد تا به عدالت نزدیک تر بشیم.
الزامات و چالش های تحقق کارکرد تعادلی
حالا سوال اینه که چطور می تونیم به این کارکرد تعادلی برسیم؟ نویسنده ها اینجا بهمون میگن که رسیدن به این هدف، الکی نیست و یه سری الزامات و چالش ها داره که باید جدی گرفته بشن.
-
نقش فناوری:
قطعاً فناوری، یکی از مهمترین ابزارها برای رسیدن به کارکرد تعادلیه. این روزها با وجود اینترنت، هوش مصنوعی و کلی ابزار دیگه، میشه اطلاعات رو خیلی سریع تر و گسترده تر منتشر کرد. اما مهم اینه که چطور از این فناوری ها استفاده کنیم که باعث شکاف بیشتر نشن، بلکه دسترسی رو برای همه راحت تر کنن.
-
نقش آموزش:
فناوری به تنهایی کافی نیست. آموزش هم خیلی مهمه. مردم باید یاد بگیرن چطور از این ابزارهای جدید استفاده کنن و چطور اطلاعات رو تشخیص بدن و به کار بگیرن. کتابخانه ها باید توی این زمینه، نقش آموزشی فعال داشته باشن و سواد اطلاعاتی جامعه رو بالا ببرن.
این نظریه همچنین بررسی می کنه که رابطه کارکرد تعادلی با سایر کارکردهای کتابخانه ها چیه؟ آیا این نظریه، کارکردهای سنتی کتابخانه ها رو نفی می کنه؟ نه! بلکه میاد اون ها رو توی یه چارچوب جدید و گسترده تر تعریف می کنه و بهشون عمق و معنای اجتماعی بیشتری میده.
آخر سر، نویسنده ها دو تا سوال اساسی هم از خود این نظریه می پرسن تا بحث رو عمیق تر کنن و ما رو به فکر وادارن. این سوال ها در واقع نقاطی هستن که ممکنه نیاز به بحث و تحلیل بیشتر داشته باشن:
- چقدر در تعریف جامعۀ آرمانی این نظریه، واقع گرایی لحاظ شده و آیا می توان به چنین جامعه ای رسید؟
- آیا این نظریه می تواند راهکارهای عملی و مشخصی برای نهادهای حرفه ای ارائه دهد تا بتوانند از حالت سنتی خود خارج شده و به کارکرد تعادلی دست یابند؟
این بخش حسابی ذهن آدم رو درگیر می کنه و نشون میده که چقدر این کتاب به شکل عمیق و همه جانبه به موضوع نگاه کرده.
فرجام سخن: جمع بندی و نتیجه گیری نهایی
رسیدیم به پایان راهنمایی هامون توی این سفر فکری با خلاصه کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه. اگه بخوام یه جمع بندی خودمونی و مفید براتون داشته باشم، باید بگم این کتاب یه زنگ بیدارباش اساسی برای همه ماست، مخصوصاً برای کسایی که توی حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی کار می کنن یا اصلاً براشون مهمه که جامعه مون چه شکلی باشه.
نویسنده ها، یعنی امیر ریسمانباف و رحمت الله فتاحی، با یه نگاه تازه و تحلیلی، نشونمون میدن که دیگه نمی تونیم نقش نهادهای حرفه ای مثل کتابخانه ها رو دست کم بگیریم. اونا جواب های حسابی به اون دو تا سوال کلیدی شون میدن که آیا دسترسی همگانی به اطلاعات توی این جوامع اطلاعاتی واقعاً شدنیه و کتابخانه ها چه نقشی می تونن توی تأمین عدالت اجتماعی داشته باشن.
خلاصه حرفشون اینه که آرمان دسترسی همگانی، با وجود همه پیشرفت ها، هنوز با چالش های بزرگی مثل شکاف اطلاعاتی روبروست. اما از اون طرف، کتابخانه ها می تونن و باید فراتر از نقش سنتی خودشون عمل کنن و بشن ستون های اصلی برای رسیدن به این آرمان و تقویت عدالت توی جامعه. نظریه کارکرد تعادلی کتابخانه ها که توی کتاب معرفی شده، یه جورایی نقشه راهی رو نشون میده که چطور با کمک فناوری و آموزش، می تونیم به این هدف نزدیک بشیم.
در نهایت، این کتاب بهمون یادآوری می کنه که اگه نهادهای حرفه ای می خوان توی دنیای پر از تغییر امروز دووم بیارن و موثر باشن، باید کارکرد اجتماعی خودشون رو عمیق تر بفهمن و متناسب با نیازهای جامعه خودشون رو بازتعریف کنن. خوندن این کتاب یا حتی همین خلاصه، می تونه یه جرقه برای تفکر انتقادی بیشتر توی این حوزه ها باشه و بهمون کمک کنه تا به آینده ای روشن تر و عادلانه تر فکر کنیم. امیدوارم این خلاصه براتون مفید بوده باشه و تشویقتون کرده باشه که اگه فرصت شد، خود کتاب رو هم بخونید!
درباره نویسندگان
حالا که تا اینجا با مفاهیم کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه آشنا شدیم، بد نیست یه نگاهی هم به نویسنده های این اثر ارزشمند بندازیم. دکتر امیر ریسمانباف و دکتر رحمت الله فتاحی از چهره های شناخته شده و تأثیرگذار در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی توی ایران هستند که سوابق پژوهشی و اجرایی درخشانی دارن.
دکتر امیر ریسمانباف، با سابقه مدیریت مراکز اطلاع رسانی، به خصوص در شرکت هایی مثل برق منطقه ای خوزستان، تجربیات عملی زیادی در زمینه مدیریت دانش و کارکرد کتابخانه ها و مراکز اطلاعاتی داره. این پیشینه عملی، نگاهش رو به مسائل کاربردی تر و ملموس تر می کنه که توی کتاب هم حسابی مشهوده.
دکتر رحمت الله فتاحی هم که توی سطح جهانی به عنوان یه پژوهشگر و نویسنده برجسته توی زمینه سازماندهی اطلاعات شناخته شده. ایشون مقالات و کتاب های زیادی در این حوزه منتشر کرده و همیشه هم توی کنفرانس ها و همایش های علمی داخلی و بین المللی حضور فعالی داشته. تخصص ایشون در مباحث نظری و فلسفی اطلاعات، به کتاب عمق خاصی بخشیده.
ترکیب این دو استاد بزرگ با نگاه های عملی و نظریشون، باعث شده که کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه، اثری جامع و کاربردی باشه که هم به مبانی نظری توجه داره و هم راهکارهای عملی رو نشون میده. واقعاً باید از این دو عزیز برای خلق چنین اثری تشکر کرد.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب بازشناختی از کارکرد اجتماعی نهادهای حرفه"، کلیک کنید.



