
نکات دستوری درس اول فارسی دهم
درس اول فارسی دهم که شعر قشنگ چشمه و سنگ رو داره، پر از نکات دستوری و قلمرو زبانیه که اگه خوب یادشون بگیریم، هم نمره خوبی تو امتحان می گیریم، هم ادبیات فارسی رو عمیق تر می فهمیم. اصلا نگران نباشید، چون توی این مقاله قراره ریز به ریز و بیت به بیت، همه چیزو باهم بررسی کنیم تا دیگه هیچ ابهامی نمونه و برای هر سوالی آماده باشید. پس بزن بریم که یه سفر هیجان انگیز تو دنیای گرامر فارسی دهم داریم!
بررسی کلی قلمرو زبانی درس اول
وقتی اسم درس اول فارسی دهم و شعر چشمه و سنگ میاد، خودبه خود ذهن می ره سمت نکته های دستوری و قلمرو زبانیش. این درس، یه جورایی پایه و اساس خیلی از مفاهیمیه که قراره تو سال دهم و حتی کنکور باهاشون سر و کله بزنیم. برای همین، خیلی مهمه که از همین اول کار، یه درک درست و حسابی ازشون داشته باشیم.
موضوعات اصلی دستوری
تو درس اول، بیشتر روی شناسایی انواع کلمات و نقش های دستوری شون تو جمله مانور داده شده. یعنی چی؟ یعنی مثلاً باید بتونیم یه فعل رو از یه اسم یا صفت تشخیص بدیم، یا بفهمیم هر کلمه تو جمله چه نقشی داره؛ نهاده؟ گزاره ست؟ مفعوله؟ مسنده؟ از این جور چیزا. اینا اصلا پیچیده نیستن، فقط کافیه یه بار برای همیشه خوب یادشون بگیریم و بعدش با تمرین ملکه ذهن کنیم.
تفاوت قلمرو زبانی با نکات دستوری
شاید براتون سوال پیش اومده باشه که اصلا قلمرو زبانی چیه و چه فرقی با نکات دستوری داره. ببینید، قلمرو زبانی یه مفهوم خیلی گسترده تریه که هم نکات دستوری رو شامل میشه، هم واژه شناسی و معنی لغات رو. وقتی می گیم قلمرو زبانی، منظورمون اینه که اون متن از نظر لغوی، املایی، دستوری و ساختار جمله، چه ویژگی هایی داره. اما نکات دستوری، فقط روی ساختار کلمات (مثل انواع اسم، فعل، صفت و…) و نقش شون تو جمله (مثل نهاد، مفعول، متمم و…) تمرکز می کنه. پس در واقع، نکات دستوری بخشی از قلمرو زبانیه. تو این مقاله، تمرکز اصلیمون روی همون نکات دستوریه، ولی خب از معنی کلمات و چیزای دیگه هم غافل نمی شیم تا مطلب کامل باشه.
نکات دستوری کلیدی درس اول (با مثال از متن درس)
حالا وقتشه بریم سراغ بخش اصلی کارمون: نکات دستوری کلیدی درس اول. این نکات، همون چیزایی هستن که تو امتحان ها و تست ها خیلی به دردمون می خورن. من سعی می کنم برای هر کدوم، از خود شعر چشمه و سنگ مثال بیارم تا قشنگ تو ذهنتون جا بیفته.
انواع کلمات و ویژگی های آن ها
تو زبان فارسی، کلمات رو از نظر نوع و کاری که تو جمله انجام میدن، به دسته های مختلفی تقسیم می کنیم. شناخت این دسته ها، اولین قدم برای تحلیل درست جملاته.
اسم
اسم همون کلمه ایه که برای نامیدن یه چیز (مثل آدم، حیوان، مکان، مفهوم) به کار می ره. تو درس چشمه و سنگ، کلی اسم داریم:
- اسم خاص: مثل چشمه (وقتی اسم یه چشمه خاصه) یا سنگ (اگه به یه سنگ خاص اشاره کنه، وگرنه عامه). تو شعر ما، چشمه و سنگ اینجا بیشتر حالت عام دارن.
- اسم عام: مثل دهان، کف، هدف، معرکه، گلبن، صحرا، آغوش، سبزه، دوش، مو، شکن، ماه، رخ، قطره، باران، خاک، گوهر، ره، گریبان، ابر، سرمایه، باغ، پیرایه، گل، رنگ، پرتو، زندگی، پرده، همسری، نمط، غرور، مبدأ، بحر، هنگامه، نعره، فلک، دیده، زهره، زلزله، تن، ساحل، ورطه، قدم، حادثه، شیرین سخنی. اینا اسامی ای هستن که به یه دسته از چیزها اشاره می کنن.
- اسم نکره و معرفه: اسم نکره اسمیه که برای ما مشخص نیست چه چیزیه، با یای نکره (ی) یا تنوین (ً) می آد. مثلاً یکی چشمه (چشمه ای نامشخص). اسم معرفه برعکس، مشخصه و معمولاً بدون نشانه خاصی می آد یا با نشانه معرفه ساز مثل ال (در عربی). بیشتر اسم هایی که تو شعر اومدن معرفه اند یا با توجه به بافت جمله، معرفه محسوب می شن.
- علامت های جمع: ان و ها. تو این درس شاید نمونه واضحی ازشون نباشه، اما اگه بود باید حواسمون باشه.
- ساختمان اسم (ساده، مرکب، مشتق، مشتق-مرکب):
- ساده: سنگ، کف، دهان، هدف، خاک. یعنی از یک جزء معنی دار تشکیل شدن.
- مرکب: گلبن (گل + بن). از دو یا چند جزء معنی دار تشکیل شدن.
- مشتق: سرمایه (سر+ما+یه – پسوند اسم ساز ایه). از یک ریشه و یک یا چند وند تشکیل شدن.
- مشتق-مرکب: تو این درس شاید نمونه واضحی نباشه، اما کلمه ای مثل خودباختگی (خود + باخت + گ + ی) می تونه مشتق-مرکب باشه.
فعل
فعل کلمه ایه که انجام کاری یا روی دادن حالتی رو تو زمان خاصی نشون می ده. فعل، قلب جمله ست!
- انواع فعل از نظر زمان (ماضی، مضارع، امر):
- ماضی (گذشته): گشت (شد)، گفت، بدید (دید)، ماند.
- مضارع (حال/آینده): بدوم (می دوم)، بوسه زند (می زند)، بگشایم (باز کنم)، ببیند (می بیند)، بدمد (می دمد)، برد (می برد)، می کند (می کند)، کند (می کند).
- امر: تو این شعر فعل امر نداریم.
- فعل های لازم و متعدی:
- لازم: فعلی که به مفعول نیاز نداره. جدا شد (گشت)، رفت، ماند.
- متعدی: فعلی که به مفعول نیاز داره. ببیند (چه چیزی را ببیند؟ رخ را)، برآورده (نعره را)، کرده کر (فلک را).
- فعل های اسنادی: فعل هایی مثل بودن، شدن، گشتن، گردیدن، آمدن (به معنی شدن). این فعل ها مسند می گیرن. مثلاً تو بیت اول: گشت یکی چشمه ز سنگی جدا. اینجا گشت فعل اسنادیه و جدا مسنده.
- بن فعل (ماضی و مضارع):
- بن ماضی: قسمتی از فعل که با حذف ن از مصدر به دست می آد. مثلاً از رفتن، رفت. از گشودن، گشود. از دیدن، دید.
- بن مضارع: قسمتی از فعل که با حذف ب از فعل امر به دست می آد. مثلاً از برو، رو. از بگشا، گشا. از ببین، بین.
صفت
صفت کلمه ایه که حال یا ویژگی اسم رو بیان می کنه و معمولاً بعد از اسم می آد و موصوف رو توصیف می کنه.
- انواع صفت:
- صفت بیانی: ویژگی اصلی موصوف رو نشون میده. غلغله زن، چهره نما، تیزپا، تابناک (در گوهر تابناک)، خروشنده (در بحر خروشنده)، سهمگن، نادره جوشنده، کوچک (در چشمه کوچک)، شیرین (در شیرین سخنی).
- صفت اشاره ای: با کلماتی مثل این، آن، همین، همان به موصوف اشاره می کنه. تو شعر داریم: در بن این پرده نیلوفری.
- صفت پرسشی: با کلمات پرسشی (مانند کدام، چه، چگونه) می آد. تو شعر نداریم.
- صفت مبهم: با کلماتی مثل هر، همه، بعضی، چند می آد. تو شعر داریم: وان همه هنگامه.
- صفت شمارشی: عدد یا ترتیب رو نشون میده. یکی (در یکی چشمه).
- صفت فاعلی و مفعولی:
- صفت فاعلی: کننده کار رو نشون میده. (بن مضارع + نده، ن، ان، ا). خروشنده، جوشنده، غلغله زن، چهره نما، تیزپا، مست شده (از غرور).
- صفت مفعولی: کسی یا چیزی که کار روی اون انجام شده رو نشون میده. (بن ماضی + ه). کرده (فلک را کر کرده)، سیه کرده (دیده سیه کرده).
- نقش صفت در جمله: معمولاً صفت موصوفه یا گاهی مسند (وقتی با فعل اسنادی می آد: فلک کر شد).
قید
قید کلمه ایه که فعل، صفت یا قید دیگه ای رو توصیف می کنه و زمان، مکان، حالت، شیوه، تکرار یا تأکید رو نشون می ده. قید معمولاً اختیاریه و اگه حذفش کنیم معنی جمله تغییر اساسی نمی کنه.
- انواع قید:
- قید زمان: گه (گاه)، گاه، چو (وقتی که)، کمی (در کمی گشت دور).
- قید حالت: غلغله زن، چهره نما، تیزپا (در بیت اول: چشمه جدا شد در حالی که غلغله زن بود). این ترکیب ها نقش قیدی حالت دارن. خیره و خاموش در بیت چنان خیره و خاموش ماند.
- قید مکان: تو این شعر قید مکان واضحی نداریم.
- قید تأکید: راست (در راست به مانند یک زلزله).
- قید مقدار: بس (بسیار) در بس گوهر تابناک.
حرف
حرف ها کلماتی هستن که خودشون معنی مستقلی ندارن ولی تو جمله بین کلمات یا جمله ها ارتباط برقرار می کنن.
- حرف اضافه: ز (از) در ز سنگی جدا، به در به دهان، بر در بر سر و بر دوش، در در در افتد به خاک، از در از خجلی، ز (از) در ز من. این حرف ها متمم می سازن.
- حرف ربط: و (مثل سبزه در آغوش من و بوسه زند)، که (در قطره باران که در افتد).
- حرف ندا: ای (تو شعر نداریم).
ضمیر
ضمیر کلمه ایه که به جای اسم می شینه تا از تکرار اسم جلوگیری بشه.
- انواع ضمیر:
- ضمیر شخصی: من (در یکتا منم، آغوش من، سر و دوش من، به من)، خود (در رخ خود را)، او (در زو بدمد).
- ضمیر مشترک: خود (در رخ خود را ببیند).
ساختار جمله و نقش های دستوری
حالا که انواع کلمات رو شناختیم، بریم ببینیم تو جمله چه نقشی دارن و چطور کنار هم قرار می گیرن.
اجزای اصلی جمله
هر جمله فارسی حداقل یه نهاد (فاعل) و یه گزاره (فعل) داره. اگه فعل اسنادی باشه، گزاره شامل فعل اسنادی و مسند میشه.
- نهاد (فاعل): همون کسی یا چیزیه که کار رو انجام میده یا حالت رو می پذیره.
- یکی چشمه (نهاد در گشت یکی چشمه جدا).
- سبزه (نهاد در سبزه بوسه زند).
- ماه (نهاد در ماه ببیند).
- قطره ی باران (نهاد در قطره باران درافتد).
- ابر (نهاد در ابر حامل شد).
- باغ (نهاد در باغ صاحب شد).
- گل (نهاد در گل زندگی می کند).
- کیست (ضمیر پرسشی در نقش نهاد).
- آن مست شده از غرور (نهاد برای رفت).
- یکی بحر (نهاد برای داده تنش).
- چشمه کوچک (نهاد برای رسید و بدید).
- خویشتن (در نقش نهاد فعل پنهان).
- گزاره: شامل فعل و تمام چیزایی میشه که به فعل مربوطن، مثل مفعول، متمم، مسند، قید و…
- فعل: (توضیح داده شد).
- مسند: کلمه ای که بعد از فعل های اسنادی می آد و حالت یا ویژگی نهاد رو نشون میده. جدا (در چشمه جدا گشت)، یکتا (در من یکتا منم).
- مفعول: کلمه ای که کار روی اون انجام شده. گاهی با نشانه را (صریح) و گاهی بدون را (ناصریح) می آد.
- رخ خود را (در ماه ببیند رخ خود را).
- ره (در ره چو به پایان برد – مفعول ناصریح).
- فلک (در فلک کرده کر).
- بحر (در دید یکی بحر).
- هنگامه (در وان همه هنگامه بدید).
- قدم (در قدم درکشد).
- خویشتن (در خویشتن از حادثه برتر کشد).
- متمم: کلمه ای که با حرف اضافه می آد و معنی فعل رو کامل می کنه.
- ز سنگی (در چشمه ز سنگی جدا گشت).
- به دهان (در کف به دهان بر زده).
- بر سر و بر دوش (در بوسه زند بر سر و بر دوش).
- به خاک (در در افتد به خاک).
- در بر من (در در بر من ره به پایان برد).
- از خجلی (در از خجلی سر به گریبان برد).
- ز من (در ابر ز من حامل سرمایه شد).
- از پرتو من (در از پرتو من زندگی می کند).
- با چو منی (در کند با چو منی همسری).
- ز مبدأ (در ز مبدأ چو کمی گشت دور).
- بر تن ساحل (در داده تنش بر تن ساحل یله).
- به آنجا (در چشمه کوچک چو به آنجا رسید).
- از حادثه (در خویشتن از حادثه برتر کشد).
نقش های تبعی
نقش های تبعی یعنی کلمه ای که نقش خودش رو از کلمه ای دیگه می گیره. مهم ترینشون معطوف و بدل هستن. تو این درس خیلی بهشون پرداخته نشده، ولی اگه نمونه ای بود، باید شناسایی کنیم.
- معطوف: کلمه ای که با حرف و به کلمه قبل از خودش عطف میشه و همون نقش رو می گیره. مثلاً سر و دوش. اگه سر مفعوله، دوش هم مفعوله.
- بدل: کلمه ای که به جای اسم قبل خودش میاد و همون معنی رو میده. تو این شعر، نمونه واضحی از بدل نداریم.
نکات املایی و نگارشی خاص درس اول
تو هر درسی، یه سری کلمات هستن که املای خاصی دارن یا ممکنه با کلمات مشابه اشتباه گرفته بشن. تو درس چشمه و سنگ هم باید حواسمون به چند نکته باشه:
- کلماتی مثل غلغله زن، چهره نما، تیزپا که با های بیان حرکت نوشته میشن.
- گه و گاه که هر دو به معنی زمانی هستن.
- شِکن (پیچ و خم) با کسر شین، نه شکن (مثلاً شکستن).
- بحر (دریا) که با ح دوچشم نوشته میشه، نه بهر (بهره، برای).
- سهمگن (سهمگین) با نون آخر.
- نمط (روش، طریقه) که ممکنه با کلمات دیگه اشتباه بشه.
- ورطه (گرداب، گرفتاری) با ط.
- همیشه حواستون به نیم فاصله باشه؛ مثلاً چهره نما نه چهره نما.
تحلیل دستوری بیت به بیت شعر چشمه و سنگ
حالا که با مفاهیم کلی آشنا شدیم، وقتشه که بریم سراغ تحلیل بیت به بیت شعر. این بخش، کمک می کنه تا تمام نکات رو عملی تو متن شعر پیدا کنیم و قشنگ ملکه ذهنمون بشه.
بیت ۱: گشت یکی چشمه ز سنگی جدا / غلغله زن، چهره نما، تیزپا
- معنی: چشمه ای جوشان، خودنما و تندرو از تخته سنگی جدا شد.
- «چشمه»: اسم عام، نکره، نهاد.
- «یکی»: صفت شمارشی برای «چشمه».
- «گشت»: فعل اسنادی (ماضی)، سه جزئی با مسند.
- «ز سنگی»: متمم قیدی (مکان). «سنگ» اسم عام.
- «جدا»: مسند.
- «غلغله زن»، «چهره نما»، «تیزپا»: هر سه صفت فاعلی مرکب، نقش قیدی حالت برای فعل «گشت».
- نکته: این مصراع دوم، سه قید حالت داره که حالت چشمه رو موقع جدا شدن نشون می ده.
بیت ۲: گه به دهان بر زده کف چون صدف / گاه چو تیری که رود بر هدف
- معنی: چشمه گاهی از شدت خروشندگی دهانش کف آلود می شد و گاهی مثل تیری که به سمت هدف می ره، راست و سریع پیش می رفت.
- «گه»، «گاه»: قید زمان.
- «به دهان»: متمم.
- «کف»: اسم، مفعول (کف را بر دهان بر زده).
- «بر زده»: فعل (صفت مفعولی در اینجا در نقش فعل).
- «چون صدف»، «چو تیری»: هر دو ترکیب تشبیهی در نقش قیدی حالت. «صدف» و «تیر» اسم.
- «رود»: فعل مضارع (رفتن).
- «بر هدف»: متمم. «هدف» اسم.
- نکته: «کف بر دهان زدن» کنایه از شور و هیجان زیاد است.
بیت ۳: گفت: درین معرکه یکتا منم / تاج سر گلبن و صحرا منم
- معنی: چشمه گفت: من تو این صحنه خلقت بی نظیرم و سرور باغ و دشتم.
- «گفت»: فعل ماضی.
- «درین معرکه»: متمم قیدی (مکان). «معرکه» اسم.
- «یکتا»: مسند (بعد از فعل اسنادی پنهان هستم یا منم که مخفف من هستم).
- «منم»: ترکیب ضمیر شخصی «من» با فعل اسنادی «هستم» به شکل «ام». اینجا مسند مقدم شده است.
- «تاج سر»: مسند.
- «گلبن»، «صحرا»: هر دو اسم، متمم (برای «تاج سر» به معنی سرور).
- نکته: «تاج سر بودن» کنایه از بزرگی و سروری است.
بیت ۴: چون بدوم، سبزه در آغوش من / بوسه زند بر سر و بر دوش من
- معنی: وقتی تند و تیز حرکت می کنم، سبزه کنار من رشد می کنه و به من احترام می گذاره.
- «چون»: قید زمان (به معنی «وقتی که»).
- «بدوم»: فعل مضارع (دویدن).
- «سبزه»: اسم، نهاد.
- «در آغوش من»: متمم قیدی (مکان). «آغوش» اسم، «من» ضمیر مضاف الیه.
- «بوسه زند»: فعل مضارع.
- «بر سر و بر دوش من»: متمم قیدی (مکان/حالت). «سر» و «دوش» اسم، «من» ضمیر مضاف الیه.
- نکته: «بوسه زدن» کنایه از احترام و بزرگداشت است.
بیت ۵: چون بگشایم ز سر مو، شکن / ماه ببیند رخ خود را به من
- معنی: هر وقت امواجم رو آروم کنم، ماه می تونه تصویر خودش رو تو آب زلال من ببینه.
- «چون»: قید زمان.
- «بگشایم»: فعل مضارع (گشودن).
- «ز سر مو»: متمم (مو در اینجا استعاره از آب چشمه است).
- «شکن»: اسم، مفعول.
- «ماه»: اسم، نهاد.
- «ببیند»: فعل مضارع (دیدن).
- «رخ خود را»: مفعول. «رخ» اسم، «خود» ضمیر مضاف الیه.
- «به من»: متمم.
- نکته: «شکن از مو گشودن» کنایه از آرام شدن و صاف شدن آب چشمه است.
بیت ۶: قطره ی باران، که در افتد به خاک / زو بدمد بس گهر تابناک
- معنی: قطره باران که به زمین می افته، به خاطر من، گل های درخشان زیادی رو می رویونه.
- «قطره ی باران»: اسم، نهاد.
- «که»: حرف ربط.
- «در افتد»: فعل مضارع (افتادن).
- «به خاک»: متمم. «خاک» اسم (مجاز از زمین).
- «زو»: ترکیب «از + او» (ضمیر شخصی سوم شخص مفرد)، متمم قیدی.
- «بدمد»: فعل مضارع (روییدن).
- «بس»: قید مقدار (به معنی بسیار).
- «گهر تابناک»: مفعول. «گهر» اسم (استعاره از گل و گیاه)، «تابناک» صفت.
- نکته: این بیت به باور قدیمی ها اشاره داره که قطره باران تو صدف به مروارید تبدیل میشه.
بیت ۷: در بر من ره چو به پایان برد / از خجلی سر به گریبان برد
- معنی: قطره باران وقتی سفر طولانی اش رو در کنار من تموم می کنه، از شرمندگی سر به زیر می ندازه.
- «در بر من»: متمم قیدی (مکان). «بر» اسم به معنی کنار.
- «ره»: اسم، مفعول.
- «چو»: قید زمان (به معنی وقتی که).
- «به پایان برد»: فعل (فعل مرکب، بردن به پایان).
- «از خجلی»: متمم قیدی (حالت). «خجلی» اسم.
- «سر»: اسم، مفعول.
- «به گریبان برد»: فعل (فعل مرکب).
- نکته: «سر به گریبان بردن» کنایه از شرمندگی و سرافکندگیه.
بیت ۸: ابر، ز من حامل سرمایه شد / باغ، ز من صاحب پیرایه شد
- معنی: ابر سرمایه اش (آب) رو از من می گیره و باغ هم زیور و زیباییش رو از من به دست میاره.
- «ابر»: اسم، نهاد.
- «ز من»: متمم.
- «حامل»: مسند (صفت فاعلی به معنی دارنده).
- «سرمایه»: اسم، مفعول.
- «شد»: فعل اسنادی.
- «باغ»: اسم، نهاد.
- «صاحب پیرایه»: مسند. «پیرایه» اسم.
- نکته: «سرمایه» اینجا استعاره از آب و «پیرایه» استعاره از زیبایی و گیاهان باغه.
بیت ۹: گل، به همه رنگ و برازندگی / می کند از پرتو من زندگی
- معنی: گل با همه رنگ و زیباییش، از برکت وجود و روشنی من زندگی می کنه.
- «گل»: اسم، نهاد.
- «به همه رنگ و برازندگی»: متمم قیدی (حالت). «رنگ» و «برازندگی» اسم.
- «می کند زندگی»: فعل (فعل مرکب).
- «از پرتو من»: متمم قیدی (علت). «پرتو» اسم (استعاره از وجود).
- نکته: «از پرتو کسی زیستن» کنایه از نیازمندی و وابستگی به اونه.
بیت ۱۰: در بن این پرده ی نیلوفری / کیست کند با چو منی همسری؟
- معنی: زیر این آسمان آبی، چه کسی می تونه با من برابری کنه و هم شأن من باشه؟ (هیچ کس نمی تونه).
- «در بن این پرده ی نیلوفری»: متمم قیدی (مکان). «بن» اسم، «پرده» اسم (استعاره از آسمان)، «نیلوفری» صفت برای «پرده».
- «کیست»: ضمیر پرسشی در نقش نهاد و مسند.
- «کند همسری»: فعل (فعل مرکب).
- «با چو منی»: متمم. «من» ضمیر.
- نکته: این بیت، پرسش انکاریه، یعنی سوالی که جوابش واضحه و برای تاکید بر نفی به کار میره.
بیت ۱۱: زین نمط آن مست شده از غرور / رفت و ز مبدأ چو کمی گشت دور
آدمیزاد هم درست مثل همین چشمه، وقتی کمی از ریشه هاش دور میشه و غرق خودبزرگ بینی میشه، ممکنه با واقعیاتی روبرو بشه که انتظارشو نداشته. اینجاست که فروتنی حرف اول رو میزنه.
- معنی: چشمه ای که از تکبر مست شده بود، با همین روش پیش می رفت و وقتی کمی از سرچشمه اش دور شد…
- «زین نمط»: متمم قیدی (شیوه). «نمط» اسم.
- «آن مست شده از غرور»: نهاد. «مست شده» صفت مفعولی (در اینجا در نقش اسم). «غرور» اسم.
- «رفت»: فعل ماضی.
- «ز مبدأ»: متمم قیدی (مکان). «مبدأ» اسم.
- «چو»: قید زمان.
- «کمی»: قید مقدار.
- «گشت دور»: فعل اسنادی (ماضی) با مسند. «دور» مسند.
- نکته: «مست شده از غرور» کنایه از چشمه است.
بیت ۱۲: دید یکی بحر خروشنده ای / سهمگنی، نادره جوشنده ای
- معنی: (چشمه) ناگهان دریایی خروشان، ترسناک و بی مانند رو دید.
- «دید»: فعل ماضی.
- «یکی بحر»: مفعول. «بحر» اسم، نکره.
- «خروشنده ای»، «سهمگنی»، «نادره جوشنده ای»: هر سه صفت برای «بحر». «خروشنده»، «جوشنده» صفت فاعلی، «سهمگن» صفت بیانی، «نادره» صفت بیانی (به معنی بی مانند).
- نکته: «بحر» نماد بزرگی و عظمته.
بیت ۱۳: نعره برآورده، فلک کرده کَر / دیده سیه کرده، شده زهره دَر
- معنی: دریا فریاد بلند کشیده بود، گوش آسمون رو کر کرده بود و چشمان سیاهش، زهره بیننده رو پاره می کرد.
- «نعره برآورده»: فعل (صفت مفعولی در نقش فعل)، «نعره» مفعول.
- «فلک کرده کَر»: فعل (صفت مفعولی در نقش فعل)، «فلک» مفعول، «کر» مسند.
- «دیده سیه کرده»: فعل (صفت مفعولی در نقش فعل)، «دیده» مفعول، «سیه» مسند.
- «شده زهره دَر»: فعل اسنادی با مسند. «زهره دَر» مسند (به معنی ترساننده).
- نکته: «فلک را کر کردن»، «دیده سیه کردن» و «زهره در شدن» کنایه از ترسناک بودن و قدرت زیاد دریاست.
بیت ۱۴: راست به مانند یکی زلزله / داده تنش بر تن ساحل یله
- معنی: دریا مثل یه زلزله بود و بدنش رو روی تن ساحل رها کرده بود (به ساحل تکیه داده بود).
- «راست»: قید تأکید.
- «به مانند یکی زلزله»: متمم قیدی (تشبیهی). «زلزله» اسم.
- «داده»: فعل ماضی.
- «تنش»: مفعول. «تن» اسم، «ش» ضمیر مضاف الیه (به معنی تنِ دریا).
- «بر تن ساحل»: متمم قیدی (مکان). «تن» اسم.
- «یله»: صفت (به معنی رها)، در نقش مسند.
- نکته: تکرار کلمه «تن» و تشبیه دریا به زلزله برای نشان دادن عظمت اونه.
بیت ۱۵: چشمه ی کوچک چو به آنجا رسید / وان همه هنگامه ی دریا بدید
غرور، مثل یه دیوار بلنده که نمی ذاره حقیقت رو ببینیم. اما گاهی وقتا، یه واقعیت بزرگ و غیرقابل انکار، مثل همون دریا، می تونه این دیوار رو فرو بریزه و آدم رو به خودش بیاره.
- معنی: چشمه کوچیک وقتی به اونجا رسید و تمام اون عظمت و غوغای دریا رو دید.
- «چشمه ی کوچک»: اسم، نهاد. «کوچک» صفت.
- «چو»: قید زمان.
- «به آنجا»: متمم قیدی (مکان).
- «رسید»: فعل ماضی.
- «وان همه هنگامه»: مفعول. «وان» مخفف «و آن»، «همه» صفت مبهم، «هنگامه» اسم.
- «دریا»: مضاف الیه.
- «بدید»: فعل ماضی (دید).
- نکته: «هنگامه دریا» اینجا به معنی عظمت و شکوه اونه.
بیت ۱۶: خواست کزان ورطه قدم درکشد / خویشتن از حادثه برتر کشد
- معنی: (چشمه) خواست که از اون گرداب (خطر) خودش رو کنار بکشه و خودش رو از این حادثه نجات بده.
- «خواست»: فعل ماضی.
- «کزان»: مخفف «که از آن».
- «ورطه»: اسم، متمم.
- «قدم درکشد»: فعل (فعل مرکب)، «قدم» مفعول (قدم را درکشد).
- «خویشتن»: ضمیر مشترک (در نقش مفعول).
- «از حادثه»: متمم.
- «برتر کشد»: فعل (فعل مرکب).
- نکته: «قدم درکشیدن» کنایه از عقب نشینی و دوری کردنه. «خویشتن را از حادثه برتر کشیدن» یعنی خود را نجات دادن.
بیت ۱۷: لیک چنان خیره و خاموش ماند / کز همه شیرین سخنی گوش ماند
- معنی: اما (چشمه) چنان شگفت زده و ساکت موند که همه شیرین زبونی هاش رو فراموش کرد و فقط گوش شد.
- «لیک»: حرف ربط (به معنی ولی).
- «چنان»: قید حالت.
- «خیره» و «خاموش»: هر دو صفت، در نقش مسند (بعد از فعل اسنادی پنهان «شد»).
- «ماند»: فعل ماضی.
- «کز»: مخفف «که از».
- «شیرین سخنی»: اسم (ترکیب وصفی).
- «گوش ماند»: فعل (فعل مرکب)، «گوش» مسند.
- نکته: «گوش ماندن» کنایه از سکوت مطلق و فقط شنیدن است. «شیرین سخنی» حس آمیزی است (ترکیب دو حس شنیداری و چشایی).
بررسی دستوری واژه نامه و کلمات مهم درس اول
تو هر درسی، یه سری کلمات جدید یا مهم داریم که دونستن معنی و قلمرو زبانیشون خیلی بهمون کمک می کنه. تو درس اول فارسی دهم هم از این کلمات کم نداریم. بیایید چندتا از مهم ترین ها رو از نظر دستوری بررسی کنیم:
- برازندگی: اسم، مشتق (برازنده + ی).
- پیرایه: اسم، ساده.
- تیزپا: صفت، مرکب (تیز + پا) و در شعر نقش قیدی داره.
- خیره: صفت، ساده. می تونه در نقش قید هم بیاد.
- شکن: اسم، ساده. (با کسر ش به معنی پیچ و خم).
- غلغله زن: صفت فاعلی، مرکب (غلغله + زن).
- گلبن: اسم، مرکب (گل + بن).
- معرکه: اسم، ساده.
- مفتاح: اسم، ساده.
- مکاید: اسم، جمع مکسر (مفرد: مَکیدت)، ساده.
- میعاد: اسم، ساده.
- نادره: صفت، ساده. به معنی بی همتا.
- نمط: اسم، ساده.
- نیلوفری: صفت نسبی (نیلوفر + ی).
- ورطه: اسم، ساده.
- هنگامه: اسم، ساده.
- یله: صفت، ساده.
یادتون باشه که شناخت ساختمان کلمات (ساده، مشتق، مرکب، مشتق-مرکب) کمک بزرگیه برای اینکه معنی و کاربردشون رو بهتر بفهمید و تو تجزیه و تحلیل دستوری جمله ها قوی تر بشید.
تمرین ها و نمونه سؤالات دستوری
خب، تا اینجا که با هم کلی نکته دستوری رو از درس اول فارسی دهم بررسی کردیم. حالا وقتشه که با چند تا تمرین، مطالبی که یاد گرفتیم رو محک بزنیم. اگه جایی گیر کردید، اصلا نگران نباشید، دوباره به قسمت مربوطه برگردید و مرورش کنید. مهم اینه که یاد بگیرید، نه اینکه فقط حفظ کنید.
تمرین ۱: تو بیت زیر، انواع کلمات رو (اسم، فعل، صفت، قید، حرف، ضمیر) مشخص کنید و نقش دستوری هر کدوم رو بنویسید.
«ابر، ز من حامل سرمایه شد / باغ، ز من صاحب پیرایه شد»
- ابر: اسم، نهاد.
- ز: حرف اضافه.
- من: ضمیر، متمم.
- حامل: صفت (صفت فاعلی)، مسند.
- سرمایه: اسم، مفعول.
- شد: فعل اسنادی.
- باغ: اسم، نهاد.
- صاحب پیرایه: مسند. (صاحب اسم، پیرایه اسم).
تمرین ۲: تو مصراع «چون بگشایم ز سر مو، شکن»، فعل و مفعول رو پیدا کنید و بن ماضی و مضارع فعل رو بنویسید.
- فعل: بگشایم.
- مفعول: شکن.
- بن ماضی «بگشایم»: گشود (از مصدر گشودن).
- بن مضارع «بگشایم»: گشا (از فعل امر بگشا).
تمرین ۳: تو بیت «در بن این پرده ی نیلوفری / کیست کند با چو منی همسری؟»، دلیل پرسش انکاری بودن جمله رو توضیح بدید و پرده ی نیلوفری استعاره از چیه؟
- دلیل پرسش انکاری: سوال «کیست کند با چو منی همسری؟» در ظاهر سواله اما جوابش واضحه و برای تاکید بر این نکته به کار رفته که «هیچ کس نمی تواند با من برابری کند».
- پرده ی نیلوفری: استعاره از آسمان آبی.
تمرین ۴: کلمه «غلغله زن» در بیت اول چه نقشی داره؟
- غلغله زن: قید حالت (نشان دهنده حالت چشمه است).
تمرین ۵: معنی «سر به گریبان بردن» در بیت «از خجلی سر به گریبان برد» چیه و چه نقشی برای قطره ی باران داره؟
- معنی: کنایه از شرمندگی و سرافکندگی.
- نقش برای قطره ی باران: این عبارت حالت قطره ی باران رو بیان می کنه.
نتیجه گیری
خب بچه ها، رسیدیم به آخر خط این مقاله جذاب و پر از نکته. با هم همه نکات دستوری درس اول فارسی دهم و شعر زیبای چشمه و سنگ رو زیر و رو کردیم. از انواع کلمات و نقش های دستوری شون گفتیم تا تحلیل بیت به بیت شعر و کلمات مهم درس. یادتون باشه، ادبیات فارسی و مخصوصاً قسمت های دستوریش، اصلا خشک و خسته کننده نیست. فقط کافیه با دقت و حوصله بهش نگاه کنیم و سعی کنیم ارتباط بین کلمات و جمله ها رو بفهمیم.
تسلط به این نکات، فقط به درد امتحان ادبیات نمی خوره، بلکه کمک می کنه تا نوشته ها و صحبت های خودتون هم از نظر ساختاری قوی تر و زیباتر بشن. پس حسابی این نکات رو تمرین و مرور کنید. هر بار که شعر چشمه و سنگ رو می خونید، سعی کنید خودتون کلمات رو تحلیل کنید و نقش هاشون رو پیدا کنید. این کار بهتون کمک می کنه تا این مفاهیم رو برای همیشه تو ذهنتون جا بدید.
امیدوارم این راهنما براتون حسابی مفید بوده باشه و دیگه هیچ دغدغه ای بابت نکات دستوری درس اول فارسی دهم نداشته باشید. اگه باز هم سوالی داشتید یا نیاز به توضیح بیشتر روی نکته ای بود، حتماً بیشتر مطالعه و تمرین کنید تا به تسلط کامل برسید. موفق باشید!
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نکات دستوری درس اول فارسی دهم | آموزش جامع و کامل" هستید؟ با کلیک بر روی آموزش، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نکات دستوری درس اول فارسی دهم | آموزش جامع و کامل"، کلیک کنید.