
خلاصه کتاب رشد بازاریابی سیستماتیک ( نویسنده جان جنس )
خلاصه کتاب رشد بازاریابی سیستماتیک جان جنس، یک راهنمای کاربردی و جامع برای کسب وکارهایی است که می خواهند رشد پایدار و قابل پیش بینی داشته باشند. این کتاب به شما نشان می دهد چطور با ساختن یک سیستم بازاریابی هدفمند، از هک های رشد کوتاه مدت عبور کنید و به موفقیت واقعی برسید.
تاحالا شده حس کنید توی بازاریابی کسب وکارتون، فقط دارید کارهای پراکنده انجام می دید؟ یک روز توی اینستاگرام فعالید، فرداش سراغ ایمیل مارکتینگ می رید، پس فردا هم یه کمپین تبلیغاتی می ذارید، ولی آخرش نمی دونید دقیقاً چی کار کردید و از کجا ضربه خوردید؟ خب، تنها نیستید! خیلی از کسب وکارها، مخصوصاً اون هایی که دارن تازه راه می افتن یا کوچیک تر هستن، همین وضعیت رو دارن. دنبال رشد سریع هستن، اما نه راهش رو می دونن و نه ابزارش رو. اینجاست که جان جنس، نویسنده و متخصص بازاریابی، با کتابش یعنی رشد بازاریابی سیستماتیک (Creating a Marketing Growth System) پا به میدون می ذاره و یه راه حل عملی و حسابی بهمون معرفی می کنه.
این کتاب فقط یه معرفی ساده نیست که بگه چه خوبه سیستم داشته باشیم. نه! جنس دستتون رو می گیره و مرحله به مرحله بهتون یاد می ده که چطور یه سیستم بازاریابی جون دار و حسابی برای کسب وکارتون بسازید که مثل ساعت کار کنه و رشدتون رو قابل پیش بینی و مقیاس پذیر کنه. توی این مقاله می خوایم ببینیم جنس چی گفته و چه گنجینه ای رو برای ما رو کرده. آماده اید یه نگاه عمیق و کاربردی به این کتاب بندازیم و ازش برای کسب وکار خودمون ایده بگیریم؟
چرا رویکرد سیستماتیک، کلید رشد پایدار است؟
شاید شنیده باشید که بعضی ها از هک رشد (Growth Hacking) صحبت می کنن. اینجور رویکردها معمولاً دنبال راه حل های سریع و کوتاه مدت هستن تا مثلاً یه دفعه ای ترافیک سایت رو ببرن بالا یا یه شبه کلی فالوور جذب کنن. آره، شاید برای یه مدت کوتاه جواب بدن، اما تهش چی؟ پایداری ندارن. مثل این می مونه که برای رفع تشنگی، از آب نمای جلوی یه پاساژ آب بخوری؛ یه لحظه سیرابی، اما برای ادامه زندگی نیاز به یه چاه عمیق داری! بازاریابی هم همینه. این هک های رشد، مثل یه مسکن موقتی عمل می کنن و چون پایه و اساس محکمی ندارن، به محض اینکه تموم می شن، دوباره برمی گردیم سر خونه اول.
جان جنس تو کتابش میگه باید از این تفکر کوتاه مدت خارج بشیم و به جای اینکه دنبال یه عالمه کار ریز و درشت باشیم، یه سیستم بسازیم. خب حالا این سیستم رشد بازاریابی چی هست؟ ببینید، سیستم بازاریابی یعنی یک چارچوب منظم و قابل تکرار که بهتون کمک می کنه مشتری ها رو از مرحله اصلاً نمی شناسنت تا مرحله عاشق کسب وکارتم و به بقیه هم معرفیش می کنم هدایت کنید. این سیستم، برخلاف هک های رشد، مثل یه ماشین دقیق و مهندسی شده عمل می کنه.
جان جنس معتقده سیستم رشد بازاریابی مثل یک خط تولید عمل می کنه؛ شما ورودی ها رو می ذارید و خروجی های مشخصی (یعنی مشتری های راضی و وفادار) رو تحویل می گیرید. این یعنی پیش بینی پذیری، مقیاس پذیری و تکرارپذیری.
وقتی شما یه سیستم دارید، می دونید دقیقاً چه کارهایی باید انجام بدید، با چه ترتیبی و با چه انتظاری. این سیستم بهتون کمک می کنه که:
- پیش بینی پذیر باشید: می دونید با هر چقدر سرمایه گذاری یا تلاشی که می کنید، قراره چه نتایجی بگیرید. دیگه خبری از حدس و گمان نیست.
- مقیاس پذیر باشید: اگه کسب وکارتون بزرگ شد و خواستید فعالیت های بازاریابی تون رو گسترش بدید، این سیستم بهتون اجازه می ده با همون الگو و روش، حجم کار رو بالا ببرید. لازم نیست هر بار چرخ رو از نو اختراع کنید.
- تکرارپذیر باشید: می تونید موفقیت هاتون رو بارها و بارها تکرار کنید، چون یه نقشه راه مشخص و امتحان شده دارید. اینجوری دیگه رشدتون اتفاقی نیست، بلکه نتیجه یه برنامه ریزی دقیق و هوشمندانه است.
پس، مزیت اصلی این سیستم اینه که استرس رو ازتون می گیره، اجازه می ده روی چیزهایی تمرکز کنید که واقعاً نتیجه می ده و در نهایت، به جای یه رشد مقطعی، یه رشد سالم و همیشگی رو تجربه می کنید.
پنج ستون اساسی در چرخه رشد بازاریابی (فازهای مسیر مشتری)
جان جنس برای اینکه این سیستم رو بهتر توضیح بده، از پنج فاز یا ستون اساسی حرف می زنه که هر مشتری تو مسیر آشنایی و تعامل با کسب وکار شما، ازشون عبور می کنه. این فازها مثل پله های یک نردبان می مونن که مشتری رو از ناآگاهی کامل، به وفاداری و معرفی شما به بقیه می رسونن. بیاین با هم این پله ها رو مرور کنیم:
آگاهی (Awareness): مرحله سلام! من اینجا هستم
اولین قدم اینه که مخاطب اصلاً بدونه شما وجود دارید و می تونید بهش کمک کنید. توی این مرحله، مشتری هنوز مشکلش رو دقیقاً نمی شناسه، یا اگه می شناسه، دنبال راه حل کلیه و شما رو به عنوان یکی از گزینه ها در نظر نداره. هدف توی این فاز، فقط دیده شدنه، اون هم نه به هر قیمتی. باید کاری کنید که مخاطب درست به سمت شما جذب بشه، نه فقط یه جمعیت بی ربط.
- مثال: تولید محتوای وبلاگی عمومی، فعالیت در شبکه های اجتماعی، تبلیغات بنری یا ویدئویی که فقط برند شما رو معرفی می کنه، حضور در ایونت ها و نمایشگاه ها.
- توضیح: مثلاً یه وبلاگ می نویسید درباره چطور کسب وکارم رو آنلاین کنم؟؛ این محتوا باعث میشه کسی که داره دنبال این سوال می گرده، شما رو پیدا کنه.
علاقه مندی (Interest): مرحله خب، اینا جالبه!
بعد از اینکه مخاطب شما رو دید، حالا باید کاری کنید که بهتون علاقه پیدا کنه. یعنی به جای اینکه فقط شما رو بشناسه، بخواد بیشتر درباره تون بدونه. اینجاست که شما باید اطلاعات عمیق تری بهش بدید، مشکلش رو دقیق تر نشون بدید و راه حل های کلی رو مطرح کنید.
- مثال: ارائه ای بوک یا وایت پیپر رایگان، وبینارهای آموزشی، سلسله پست های وبلاگی تخصصی تر، ویدئوهای آموزشی عمیق تر.
- توضیح: بعد از اینکه مقاله وبلاگ رو خوند، حالا بهش پیشنهاد می دید ۵ راهکار عملی برای آنلاین کردن کسب وکار رو توی یه ای بوک رایگان دانلود کنه. اینجوری علاقه و کنجکاوی اش بیشتر میشه.
اعتماد (Trust): مرحله به اینا میشه اعتماد کرد!
اگه مشتری به شما علاقه پیدا کرد، قدم بعدی ساخت اعتماد هست. اینجاست که شما باید نشون بدید نه فقط متخصص هستید، بلکه قابل اعتمادید و واقعاً می تونید مشکلش رو حل کنید. مردم از کسی خرید می کنن که بهش اعتماد دارن.
- مثال: مطالعات موردی (Case Study)، نظرات مشتریان راضی، ارائه گواهینامه ها و مجوزها، دمو یا مشاوره رایگان، محتوای تخصصی که راه حل های واقعی ارائه می ده.
- توضیح: نشون می دید که چطور به یه کسب وکار دیگه مثل اون کمک کردید تا فروش آنلاینش ۲۰ درصد رشد کنه. اینجوری مشتری حس می کنه شما فقط حرف نمی زنید، عمل می کنید.
خرید (Purchase): مرحله بریم برای معامله!
بعد از اینکه آگاهی، علاقه و اعتماد شکل گرفت، حالا نوبت مرحله خریده. این فاز جاییه که شما باید راه رو برای خرید مشتری هموار کنید و هر مانعی رو از سر راه بردارید. اینجا باید پیام ها کاملاً روی مزایای محصول یا خدمت شما و حل مشکل مشتری متمرکز باشن.
- مثال: صفحات محصول یا خدمات (Sales Page) بهینه شده، دموهای محصول، پیشنهادات ویژه، تماس های فروش مستقیم، پشتیبانی قوی قبل از خرید.
- توضیح: مثلاً بعد از جلسه دمو، یه پیشنهاد ویژه با تخفیف محدود زمانی به مشتری ارائه می دید تا ترغیب به خرید بشه.
ارجاع/تکرار خرید (Repeat/Referral): مرحله دوباره می خرم و به بقیه هم میگم!
این فاز مهمترین بخش از یه سیستم بازاریابی موفقه. خیلی ها فکر می کنن بازاریابی با فروش تموم میشه، اما جان جنس میگه نه! تازه شروع کاره. مشتری راضی، بهترین مبلغ شماست. کاری کنید که مشتری دوباره ازتون خرید کنه و شما رو به دوستان و آشنایانش هم معرفی کنه.
- مثال: خدمات پشتیبانی پس از فروش عالی، برنامه های وفاداری مشتری، پیشنهادات محصول مکمل، درخواست بازخورد، برنامه های ارجاع (Referral Program)، ساخت کامیونیتی مشتریان.
- توضیح: بعد از خرید، به مشتری کد تخفیف برای خرید بعدی می دید یا ازش می خواید شما رو به یه دوستش معرفی کنه و در ازای اون، یه جایزه دریافت کنه.
این پنج ستون، مثل دنده های یک چرخ دنده هستن که هر کدوم اون یکی رو جلو می بره. اگه یکی از این دنده ها درست کار نکنه، کل سیستم به مشکل می خوره. جان جنس تأکید می کنه که باید برای هر فاز، برنامه ریزی دقیق و محتوای خاص خودش رو داشته باشیم.
گام های عملی برای ساخت سیستم رشد بازاریابی
خب، حالا که فلسفه و ستون های اصلی سیستم رشد بازاریابی رو فهمیدیم، وقتشه بریم سراغ بخش هیجان انگیز ماجرا: چطور این سیستم رو برای خودمون بسازیم؟ جان جنس چند تا گام عملی بهمون یاد میده که اگه درست انجامشون بدیم، می تونیم یه سیستم بازاریابی قدرتمند داشته باشیم.
گام اول: شناسایی و تعریف مشتری ایده آل (Ideal Client)
شاید بگی خب، اینو که همه میدونن! اما جان جنس میگه نه! اکثر کسب وکارها مشتری ایده آلشون رو اونقدر دقیق و ریزبینانه نمی شناسن. این گام، مهمترین نقطه آغازه. چرا؟ چون اگه ندونی داری با کی حرف می زنی و برای کی محصول تولید می کنی، هر چقدر هم خوب حرف بزنی و بهترین محصول رو داشته باشی، به دیوار می خوری.
تصور کن می خوای لباس طراحی کنی. اگه ندونی برای یه جوان ورزشکار داری طراحی می کنی یا برای یه خانم میانسال که بیشتر وقتش رو تو خونه می گذرونه، خب معلومه که طرح هات به درد هیچ کدوم نمی خوره. توی بازاریابی هم همینه. شناخت مشتری ایده آل، مثل یه قطب نما عمل می کنه و به تمام مراحل بعدی جهت میده: از نوع محتوایی که تولید می کنی تا کانال های بازاریابی که انتخاب می کنی و حتی ویژگی های محصول یا خدمتت.
برای تعریف دقیق مشتری ایده آل، فقط به سن و جنسیت اکتفا نکنید. عمیق تر بشید:
- جمعیت شناسی (Demographics): سن، جنسیت، تحصیلات، شغل، میزان درآمد، محل زندگی.
- روان نگاری (Psychographics): این قسمت خیلی مهمه! باورها، ارزش ها، سبک زندگی، علایق، سرگرمی ها، شخصیت. مثلاً آیا آدمیه که ریسک پذیره یا محتاط؟ آیا دنبال چیزهای جدید و مدرنه یا سنتی؟
- نقاط درد (Pain Points): بزرگترین مشکلاتی که مشتری شما داره چیه؟ چی اذیتش می کنه؟ چه چیزی باعث میشه شب ها خوابش نبره؟ شما می تونید راه حل اون مشکلات باشید.
- اهداف و آرزوها (Goals & Aspirations): مشتری شما دوست داره به چی برسه؟ چه آرزوهایی داره؟ محصول یا خدمت شما چطور می تونه بهش کمک کنه تا به اون آرزوها نزدیک بشه؟
- رفتار آنلاین: بیشتر وقتش رو توی کدوم شبکه های اجتماعی می گذرونه؟ چه سایت هایی رو میخونه؟ از چه موتورهای جستجویی استفاده می کنه؟
وقتی مشتری ایده آلت رو بشناسی، می تونی یه پِرسونای مشتری بسازی. مثلاً «رضا، ۳۵ ساله، مدیر بازاریابی یه استارتاپ، وقت کم داره، از راه حل های سنتی خسته شده، دوست داره با تکنولوژی روز پیش بره، مشکلش اینه که نمی دونه چطور بازاریابیش رو سیستماتیک کنه، دنبال پیش بینی پذیری و مقیاس پذیریه و تو لینکدین و وبلاگ های تخصصی بیشتر فعاله.» با داشتن چنین پرسونایی، پیام رسانی و حتی توسعه محصولتون هزار برابر مؤثرتر میشه. همین شناخت عمیق مشتری ایده آل، وجه تمایز کسب وکار شما رو در میدان رقابت با سایر بیزینس ها برجسته تر و شناخته شده تر می کنه.
گام دوم: طراحی و نقشه برداری مسیر مشتری (Customer Journey Mapping)
حالا که می دونید مشتری ایده آلتون کیه، باید ببینید این مشتری تو هر مرحله از اون پنج ستون (آگاهی تا ارجاع) چه مسیری رو طی می کنه. نقشه برداری مسیر مشتری یعنی رسم کردن تمام نقاط تماس (Touchpoints) مشتری با کسب وکار شما، از همون اول که اسمتون رو می شنوه تا زمانی که ازتون خرید می کنه و حتی بعدش.
برای هر کدوم از اون پنج فاز، باید دقیقاً مشخص کنید که مشتری چه حسی داره، چه سوالاتی تو ذهنش هست، و چه کارهایی باید از سمت شما انجام بشه. به این می گن خودتو بذار جای مشتری.
- برای هر فاز، فکر کنید: مشتری توی این فاز چه نیازی داره؟ چه اطلاعاتی می خواد؟
- نقاط تماس رو مشخص کنید: توی هر فاز، مشتری از طریق چه کانال هایی با شما در ارتباطه؟ (مثلاً وب سایت، اینستاگرام، ایمیل، تماس تلفنی)
- فعالیت های لازم رو تعریف کنید: شما تو هر نقطه تماس باید چه محتوایی یا چه تجربه ای رو ارائه بدید؟
مثلاً، توی فاز آگاهی، نقطه تماس می تونه یه پست اینستاگرام باشه. فعالیت شما هم تولید یه پست جذاب و کوتاه برای جلب توجه. توی فاز اعتماد، نقطه تماس می تونه ایمیل باشه و فعالیت شما ارسال یه مطالعه موردی موفق.
این نقشه برداری بهتون کمک می کنه نقاط اصطکاک (Friction Points) رو شناسایی کنید. یعنی جاهایی که مشتری تو مسیرش گیر می کنه یا تجربه خوبی نداره. مثلاً شاید فرم ثبت نامتون خیلی طولانی باشه، یا جواب به سوالاتش دیر داده میشه. همینطور، نقاط فرصت (Opportunity Points) رو هم پیدا می کنید. جاهایی که می تونید تجربه مشتری رو خیلی بهتر از حد انتظارش کنید و حسابی از رقیبا جلو بزنید.
گام سوم: توسعه استراتژی محتوای جامع
جان جنس تأکید زیادی روی محتوا داره، اما نه محتوای هرکی به هرکی. اون میگه محتوا مثل نقشه راه برای هدایت مشتریان عمل می کنه، نه فقط یه ابزار برای تبلیغات. محتوای شما باید تو هر مرحله از مسیر مشتری، وظیفه مشخصی داشته باشه. محتوا باید اعتماد بسازه و مشتری رو قدم به قدم به سمت خرید سوق بده.
برای هر فاز از مسیر مشتری (آگاهی، علاقه، اعتماد، خرید، ارجاع/تکرار)، انواع مختلفی از محتوا هست که می تونید استفاده کنید:
- فاز آگاهی:
- پست های وبلاگی عمومی و آموزشی
- پست های شبکه های اجتماعی
- اینفوگرافیک های ساده
- ویدئوهای کوتاه و معرفی کننده
- پادکست هایی که به سوالات ابتدایی پاسخ می دهند
- فاز علاقه مندی:
- ای بوک ها و وایت پیپرهای تخصصی تر
- وبینارهای آموزشی عمیق تر
- سری مقالات وبلاگی مرتبط با یک موضوع خاص
- خبرنامه های ایمیلی با محتوای آموزشی
- فاز اعتماد:
- مطالعات موردی (Case Study) واقعی و قابل اثبات
- نظرات مشتریان (Testimonials) و ویدئوهای رضایت مشتری
- لایوهای پرسش و پاسخ با متخصصان
- دموها و مشاوره رایگان محصول/خدمت
- مقالات یا ویدئوهایی که به مقایسه محصول شما با رقبا می پردازند (با تمرکز بر نقاط قوت شما)
- فاز خرید:
- صفحات محصول/خدمت (Landing Pages) با Call to Action واضح
- بروشورها و کاتالوگ های جامع
- وبینارهای دمو محصول
- ایمیل های پیشنهادی ویژه و ترغیب کننده
- راهنماهای شروع سریع محصول
- فاز ارجاع/تکرار خرید:
- ایمیل های آموزشی برای استفاده بهتر از محصول پس از خرید
- محتوای برنامه های وفاداری و تخفیفات ویژه
- درخواست بازخورد و نظرسنجی از مشتریان
- دعوت به عضویت در کامیونیتی (انجمن) مشتریان
- اطلاعات درباره برنامه های ارجاع به دوستان
نکته مهم اینه که محتوای شما باید هم آموزنده باشه، هم جذاب و هم در نهایت، مشتری رو به سمت اقدامی سوق بده که شما می خواید. فکر کنید به مشتری چی یاد می دید، چه ارزشی بهش اضافه می کنید و چطور اعتمادش رو جلب می کنید تا خودش با پای خودش به مرحله بعد حرکت کنه.
گام چهارم: اندازه گیری، تحلیل و بهینه سازی مستمر
اگه شما یک سیستم داشته باشید، ولی عملکردش رو اندازه نگیرید و تحلیل نکنید، خب انگار یه ماشین گرون قیمت خریدی ولی هیچ وقت روغنشو عوض نمی کنی یا بنزینش رو پر نمی کنی! جان جنس میگه اندازه گیری کلید اصلی بهینه سازی و رشده. باید بدونید چی کار می کنه و چی کار نمی کنه تا بتونید بهترش کنید.
فقط فروش رو اندازه گیری نکنید! فروش فقط نتیجه نهایی کاره. شما باید شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs) رو برای هر فاز از مسیر مشتری تعریف کنید و به طور مداوم رصدشون کنید. مثلاً:
فاز | شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs) پیشنهادی |
---|---|
آگاهی (Awareness) | تعداد بازدید از صفحات، Reach پست های شبکه های اجتماعی، نرخ کلیک (CTR) تبلیغات، نرخ تعامل (Engagement Rate) |
علاقه مندی (Interest) | تعداد دانلود ای بوک، تعداد شرکت کنندگان در وبینار، تعداد ثبت نام در خبرنامه ایمیلی |
اعتماد (Trust) | مدت زمان بازدید از صفحات مطالعات موردی، نرخ باز شدن ایمیل های حاوی شهادت مشتریان، تعداد رزرو دمو/مشاوره رایگان |
خرید (Purchase) | نرخ تبدیل (Conversion Rate)، ارزش میانگین سفارش (AOV)، تعداد تراکنش ها |
ارجاع/تکرار خرید (Repeat/Referral) | نرخ حفظ مشتری (Retention Rate)، ارزش طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value – CLTV)، نرخ ارجاع (Referral Rate)، تعداد خرید های تکراری |
بعد از اندازه گیری، نوبت به تحلیل می رسه. ببینید چرا یه بخش از سیستم خوب کار نمی کنه؟ مثلاً چرا با اینکه کلی بازدیدکننده دارید، کسی ای بوک رو دانلود نمی کنه؟ شاید عنوانش جذاب نیست، یا فرم دانلودش سخته. این تحلیل ها بهتون کمک می کنه فرضیه بسازید و اون ها رو تست کنید.
نقش بازخورد (Feedback) و تکرار (Iteration) هم خیلی مهمه. همیشه از مشتریانتون بازخورد بگیرید، چه اونایی که خرید کردن، چه اونایی که نکردن. این بازخوردها بهتون کمک می کنه نقص های سیستمتون رو پیدا کنید و بهبودش بدید. بازاریابی سیستماتیک یه کار دائمیه، نه یه پروژه که تموم بشه. باید مدام بهینه سازی کنید تا به حداکثر رشد برسید.
پیاده سازی و نکات تکمیلی از جان جنس
حالا که با گام های عملی آشنا شدیم، بیاین یه سری از درس های کلیدی و توصیه های مهم جان جنس رو که از دل تجربه اش بیرون اومده، مرور کنیم. این توصیه ها مثل روغن کاری ماشین بازاریابیتون می مونن تا نرم تر و بهتر حرکت کنه.
درس های کلیدی و توصیه های جان جنس برای موفقیت
جان جنس تو کتابش روی چند تا نکته اساسی تأکید می کنه که اگه بهشون توجه کنیم، مسیر ساخت سیستم بازاریابی برامون هموارتر میشه:
- تفکر بلندمدت در مقابل نتایج فوری:
اولین و شاید مهمترین نکته اینه که باید ذهنیتتون رو عوض کنید. ساختن یه سیستم بازاریابی مثل کاشتن یه درخته؛ باید آب و کودش رو به موقع بدی، صبر کنی تا رشد کنه و بعد میوه اش رو بچینی. دنبال نتایج یک شبه نباشید. هک های رشد شاید زود جواب بدن، اما مثل بوته های خشکیده هستن که زود هم از بین میرن. یه سیستم، شبیه درخت بلوطیه که ریشه های قوی داره و سالیان سال میوه میده. این رویکرد به شما آرامش میده، چون می دونید قدم هایی که برمی دارید، پایه های یه موفقیت پایدار رو می سازن.
- نقش تیم و فرهنگ سازمانی در پیاده سازی موفق سیستم:
بازاریابی سیستماتیک، کار یه نفر نیست. این یه تلاش تیمی و همه جانبه است. همه اعضای تیم، از فروش و خدمات مشتری گرفته تا تیم محتوا و فنی، باید با این رویکرد آشنا باشن و هر کدوم نقش خودشون رو تو این سیستم بدونن. اگه فرهنگ سازمانی شما به گونه ای باشه که همه به دنبال اهداف مشترک باشن و از داده ها برای تصمیم گیری استفاده کنن، پیاده سازی سیستم خیلی راحت تر میشه. جان جنس میگه یه ذهنیت سیستماتیک باید تو رگ و پی سازمانتون جریان پیدا کنه.
- تفاوت های ظریف در پیاده سازی سیستم رشد برای کسب وکارهای B2B و B2C:
با اینکه اصول کلی سیستم سازی برای هر دو نوع کسب وکار B2B (Business to Business) و B2C (Business to Consumer) یکیه، اما تفاوت های ظریفی هم وجود داره که باید بهشون توجه کرد. مثلاً:
- در B2B: معمولاً چرخه ی فروش طولانی تره، تصمیم گیرندگان بیشتری درگیرن، و نیاز به محتوای عمیق تر و تخصصی تر (مثل وایت پیپر، مطالعات موردی، دموهای پیچیده) بیشتر حس میشه. اعتمادآفرینی در B2B اغلب نیازمند ارتباطات شخصی و اعتبار قوی در صنعت هست. اینجا، روابط بلندمدت و ارزش طول عمر مشتری (CLTV) اهمیت مضاعفی پیدا می کنه.
- در B2C: چرخه ی خرید کوتاه تره، تصمیم ها بیشتر بر پایه احساسات و نیازهای فردی گرفته میشه. محتوا باید جذاب تر، بصری تر و احساسی تر باشه (مثلاً محتوای شبکه های اجتماعی، ویدئوهای کوتاه، پیشنهادات جذاب). تعداد مشتریان بیشتره و باید روی مقیاس پذیری ارتباطات (مثل ایمیل مارکتینگ گسترده) بیشتر تمرکز کرد.
جنس تأکید می کنه که تو هر دو حالت، تمرکز روی مشتری ایده آل و مسیری که طی می کنه، اساس کاره؛ فقط ابزارها و تاکتیک ها ممکنه کمی فرق کنه.
از کجا شروع کنیم؟ (نقشه راه عملی برای خوانندگان)
شاید الان که این همه اطلاعات رو خوندی، حس می کنی حجم کار زیاده و نمی دونی از کجا شروع کنی. نگران نباشید! جان جنس خودش هم می دونه که ساخت یه سیستم از صفر، زمان بره. برای اینکه کارتون راحت تر بشه، چند تا گام ابتدایی رو پیشنهاد می ده که می تونید همین امروز شروع کنید:
- مشتری ایده آلتون رو دقیق تعریف کنید: این اولین قدم و مهمترینشه. تا ندونید با کی حرف می زنید، بقیه کارها بی نتیجه می مونن. برای این کار، وقت بگذارید، تحقیق کنید و حتی با چند تا از بهترین مشتریان فعلی تون صحبت کنید.
- روی یک فاز از مسیر مشتری تمرکز کنید: لازم نیست کل پنج فاز رو همزمان بچینید. با اون فازی شروع کنید که احساس می کنید الان بیشترین مشکل رو توش دارید. مثلاً اگه کسی از وجودتون خبر نداره، روی فاز آگاهی تمرکز کنید. اگه بازدیدکننده دارید ولی کسی خرید نمی کنه، روی فاز اعتماد یا خرید کار کنید.
- محتوای لازم برای اون فاز رو شناسایی کنید: ببینید برای حل مشکل اون فاز و هدایت مشتری به مرحله بعدی، چه نوع محتوایی نیاز دارید؟ (مثلاً برای آگاهی، پست وبلاگ؛ برای اعتماد، کیس استادی).
- ابزارها رو شناسایی کنید: برای پیاده سازی سیستم بازاریابی به ابزارهای مختلفی نیاز پیدا می کنید. مثلاً برای مدیریت محتوا به CMS (سیستم مدیریت محتوا) مثل وردپرس، برای ایمیل مارکتینگ به سرویس های ایمیلی مثل میل چیمپ، و برای تحلیل داده ها به Google Analytics. نیازی نیست همه رو یکجا بخرید، با ضروری ترین ها شروع کنید و کم کم سیستم رو کامل تر کنید.
- اندازه گیری و بهینه سازی رو از همین الان شروع کنید: حتی اگه هنوز سیستمتون کامل نیست، همین حالا شروع به اندازه گیری نتایج کنید. هر تغییری که ایجاد می کنید، تأثیرش رو بسنجید و یاد بگیرید.
جان جنس تأکید می کنه که هیچ سیستمی از اول بی نقص نیست. این یک فرآیند تکراری و مداوم از ساختن، اندازه گیری، یادگیری و بهبود بخشیدنه. پس نترسید و شروع کنید!
نتیجه گیری
همونطور که دیدیم، کتاب رشد بازاریابی سیستماتیک جان جنس، واقعاً یه نقشه راه برای هر کسب وکاریه که می خواد از حالت پراکنده کاری خارج بشه و به یه رشد پایدار و قابل پیش بینی برسه. این کتاب بهمون یاد میده که به جای هک های رشد کوتاه مدت، روی ساخت سیستم تمرکز کنیم. سیستمی که مثل یه ماشین خوب، ورودی ها رو بگیره و خروجی های مشخص و ارزشمند (یعنی مشتری های وفادار و فروش بیشتر) رو بهمون بده.
یادتون باشه، رشد پایدار و واقعی، نتیجه یک فرآیند سیستماتیک، هوشمندانه و مداومه، نه یه اتفاق لحظه ای یا یه شانس کوچیک. اگه می خواید کسب وکارتون مثل یک رودخونه خروشان، همیشه در حال حرکت و رو به جلو باشه، باید براش یه بستر و مسیر درست بسازید. این کتاب بهتون یاد می ده چطور اون بستر و مسیر رو بسازید.
پس اگه شما هم مثل خیلی از ما، از اینکه تو دنیای شلوغ بازاریابی گم بشید خسته شدید و دنبال یه راه و روش عملی و اثربخش می گردید، شدیداً پیشنهاد می کنم اصول مطرح شده توی این خلاصه رو در کسب وکار خودتون پیاده سازی کنید. شک نکنید که نتایجش شما رو شگفت زده خواهد کرد. برای درک عمیق تر و جامع تر این مفاهیم، مطالعه کامل کتاب رشد بازاریابی سیستماتیک جان جنس، قطعاً گامی ارزشمند خواهد بود.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب رشد بازاریابی سیستماتیک | درس های کلیدی جان جنس" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب رشد بازاریابی سیستماتیک | درس های کلیدی جان جنس"، کلیک کنید.